سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حافی

بلخاب؛ چرا فراموش شده است؟!

سید عارف حسین دیدگاه

بلخاب؛ چرا فراموش شده است؟!

منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)کابل
نوشته سید اسحاق شجاعی

سرزمین افغانستان به رغم مشکلات و نابسامانی های که در طی سه چهار دهه با آن ها دست به گریبان بوده است، سرزمینی است مردپرور و مردخیز و سرشار از خیر و برکت های فرهنگی و معنوی. هرنقطه ای از این سرزمین را که نام ببریم، یادها و نام های تاریخی و فرهنگی بسیاری را به یاد می آورد. ای کاش می شد در یک پروژه فرهنگی، پژوهشی تمام ولایات و ولسوالی ها و مناطق دور و نزدیک آن را معرفی می کردیم و در یک دایر? المعارف جامع در اختیار مردم کشور و جهانیان می گذاشتیم. اما به گفته مولانا جلال الدین محمد بلخی:
آب در یا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
در این نوشته به معرفی ولسوالی بلخاب می پردازیم؛ به این دلیل که بلخاب هم دارای سابقه تاریخی بسیار است و هم شخصیت های برجسته مانند علامه سید اسماعیل بلخی از این نقطه برخاسته اند و هم از لحاظ آب و هوا و طبیعت یکی از مناطق کم نظیر در کشور ماست. در ضمن با این نوشته می خواهم از جهان گردان و هموطنان خود که در فصل تابستان فرصتی برای گردش به دست می آورند، برای بازدید و استفاده از آب و هوا و طبیعت بکر بلخاب دعوت کنم. از طرفی به حکم این که خود در این ولسوالی زاده شده ام و با آن آشنا هستم، وظیفه خود می دانم که در باره این خطه مرد خیز و زرخیز اطلاعات لازم را در اختیار دوستداران وطن بگذارم و ادای دینی نیز شده باشد.
جغرافیای بلخاب
نام بلخاب با نام بلخ باستان گره خورده است؛ زیرا بلخاب یعنی آب بلخ. دریای بلخ که منبع آبادانی بلخ ، حیات مردم آن و باروری دشت های فراخ آن و سرسبزی و شادابی سرزمین های وسیع بلخ است از بلخاب می آید. در واقع بلخاب منبع آبادانی و نعمت و فراوانی و سرسبزی بلخ است. گرچه بخشی از دریای بلخ از بند امیر در یکه و لنگ سرچشمه می گیرد اما یک بخش عمده از این دریا از کوه ها و دره های بلخاب می جوشد و به سمت بلخ سرازیر می شود.
بلخاب، در جنوب ولایت بلخ و سرپل، واقع شده است. از مرکز کشور و هزارجات اگر وارد شویم و به سمت شمال برویم، نقطه آخر هزارجات و شروع شمال، بلخاب است. خلاصه که بلخاب در مرز بین ولایات شمال کشور با مناطق مرکزی قرار گرفته است. در عین حال که جزء از ولایات شمال کشورمان به حساب می آید.
بلخاب تا پیش از زمان تقسیم شدن ولایت جوزجان در زمان حکومت خلقی ها، تابع این ولایت بود و پس از تقسیم شدن آن ولایت به جوزجان و سرپل، اکنون یکی از شش ولسوالی ولایت سرپل است. بلخاب از شرق به ولسوالی دره صوف از ولایت سمنگان وصل است. از غرب به ولایت غور و منطقه چراس و ولسوالی لعل همسایه است. از جنوب با ولسوالی یکه و لنگ بامیان همسایگی دارد و از شمال به ولسوالی سنچارک متصل است. در گوشه شمال غرب با ولسوالی مرغزار از ولایت بلخ همسایه است.


طبیعت بلخاب
دامنه رشته کوه بابا از مناطق مرکزی به طرف شمال کشیده شده است و تا نزدیک بلخ ادامه می یابد. در فراز و نشیب های مختلف این رشته کوه سربه فلک کشیده، یک در? تاریخی و در عین حال طولانی وجود دارد. این دره از یکه و لنگ شروع می شود و تا خود بلخ و مزارشریف تداوم پیدا می کند. کسانی که از مسیر چشمه شفا به شولگر یا سنچارک سفر کرده باشند، متوجه شده اند که ولسوالی شولگر در یک در? کم عمق واقع شده است. در واقع شولگر و حدود چشم? شفا آخر دره ای است که از یکه و لنگ آغاز می شود و به مزارشریف پایان می یابد. طول این دره تقریبا 380 کیلومتر حدس زده می شود. عرض این دره، یک سان نیست، در جایی وسعت پیدا می کند و در جای دیگری تنگ می شود.
بلخاب قسمتی از این دره طولانی و تاریخی است و در حد وسط این دره قرار دارد و شاید عمیق ترین قسمت این دره، بلخاب باشد. پس بلخاب دره عمیق و درازی است که از سر تا به پایش تقریبا شصت تا هفتاد کیلومتر درازا دارد. به اضافه این که دره های کوچک و بزرگ بسیاری هم در خود بلخاب وجود دارد.
دو طرف این دره، کوه های بلندی است که سر بر آسمان می سایند. در دل این کوه ها، زمین های زراعتی گسترده شده است. ییلاق ها و روستاهای بسیاری هم در لابلای این کوه ها و دره ها وجود دارد که مردمان آن ها به زراعت و دام پروری مشغول هستند.

دریای بلخاب
دریای بلخاب در واقع همان دریای بلخ است. بلخاب یعنی آب بلخ. این دریا یکی از دریاهای تاریخی است که در بسیاری از منابع کهن از آن به نیکی نام برده شده است. برای معرفی بهتر این دریای حیات بخش از برخی منابع معتبر کهن یاری می گیریم؛
در کتاب معروف فضائل بلخ اثر ابوعبدالله محمد بن داود واعظ بلخی که در اوایل قرن هفتم نوشته شده است در باره بلخاب یا همان دریای بلخ چنین می گوید: «آبادانی این شهر بدان بود که حق تعالی بی دستبرد هیچ مخلوقی، آبی لطیف و سازوار بر روی زمین هموار لطیف روان کرده است. نه چنان که در دیگر بلاد خراسان و غیر آن است که به تکلیف بسیار و زحمت بی شمار کاریزها کنند و در بعضی جای ها رنج های صعب، تا آب بر روی زمین روان شود. منبع و مخرج این، از چشمه های خوش و سنگ های پاکیزه بیرون می آید تا آن گاه که به فضای صحرای زمین بلخ می رسد.»
(1)
در منابع اسلامی دریای که به نام باکتروس، تجن، و اوچوس نام گذاری شده بود با نام بلخاب یا رود بلخ شناخته شد. نام معروف تر دریای بلخاب دهاس بوده است. ابن حوقل، جغرافیا نویس دوره اسلامی می نویسد: «دهاس به معنی آنچه ده آسیاب را بگرداند. این نهر از دروازه نوبها می گذرد و روستاهای آن را تا سیاه گرد سیراب می کند.»
(2)
این دریا از نشیب شمالی انتهای غربی کوه بابا و حصار منبع می گیرد. کوه بابا در بین کوه های منطقه وضعیت مرکزی دارد. پوشیدگی قله های این کوه از برف، شرایط خوب ذخیره آب را به وجود آورده و از این جهت رودهایی که از این کوه سرچشمه می گیرند، اغلب دارای آب دایمی هستندو بلخاب از نشیب شمال این کوه سرچشمه می گیرد. بلخاب وقتی که به حوالی شهر بلخ (مزارشریف امروزه) می رسد، زمین های اطراف خودرا آبیاری می نماید و از جنوب غربی شهر تاریخی بلخ گذشته به شهر آقچه می رسد.
(3)
ابن واضح یعقوبی مورخ و جغرافیا نویس عرب می نویسد: «دریای بلخ از چشمه های میان کوه ها بیرون می آید و میان دهان? آن و شهر بلخ ده منزل راه است.»
(4)
یکی از ویژگی های دریای بلخاب، شیرینی و صافی و خالص بودن آن است. این دریا تا به بلخ و مزارشریف می رسد بیش از 350 کیلومتر راه طی می کند. و بنا براین در این مسیر طولانی صیقل می خورد و خالص می شود. مهمتر این که تمام این مسیرطولانی، کوه و سنگلاخ و دره است. این دریا در مسیر خود دایما با سنگ ها و صخره ها و سنگلاخ ها برخورد می کند، موج بر می دارد، موج ها به هم می خورند، کف می کنند، می خروشند و به پیش می روند. دیگر این که مسیر دراز دریا یک سره سراشیبی است، آن هم سراشیبی بسیار تند. از بند امیر تا خود مزارشریف تقریبا زمین همواری وجود ندارد. به خاطر این ویژگی هاست که دریای بلخاب به پاکیزگی و خلوص ممتاز شده است. برخی آن را از جمله آب های معدنی و طبی به شمار آورده اند. واعظ بلخی در کتاب فضائل بلخ در این مورد می نویسد: «آنچه در اوصاف آب گفته اند حکما، در این آب موجود است؛ اول آن که شدید الجاری است و منبعش دور و ممرآب، بر جای پاک است و با کبریت و زاج و ملح مختلط نیست و از جای عفن نیست ... »(5)
چنان که اشاره کردیم سرچشمه دریای بلخ یا بلخاب از بند امیر است اما در ناحیه بلخاب، دریاهای دیگری که از کوه های اطراف بلخاب سرچشمه می گیرند و از دره های کوچک و بزرگ سرازیر می شوند زیاد است. مهمترین آن ها یکی دریایی است که از کوه های بیغوله به پایین می ریزد و از دره مزار گذشته در ناحیه مرغزار به دریای بند امیر می پیوندد.
در قسمتی از همین شاخه از رود بلخاب در جایی به نام «پای جه» بند یا سد طبیعی وجود دارد که زیبایی خاصی به منطقه بخشیده است. این سد طبیعی حدود یک کیلومتر طول و نیم کیلومتر عرض دارد. اطراف آن را نیزارها و چمن زارهای وسیع احاطه کرده است. برای کسی که آن را بار اول می بیند، احساس می کند که قطعه ای از بهشت را می بیند.
در مرغزار چنان که دو شاخه از دریای بلخاب به هم می رسند، همچنین در دهانه مرغزار، دره بلخاب به دو شاخه تقسیم می شود؛ یگی به سمت جنوب غرب ادامه می یابد که تا یکه و لنگ امتداد دارد و دریای بند امیر در دل همین دره جریان دارد. شاخه دیگر مسیر خود را به سمت غرب کج می کند و پس از حدود چهل کیلومتر به کوه های اطراف بیغوله برخورده پایان می یابد. این کوه ها آخر بلخاب از سمت غرب است.
                                          نویسنده :سید اسحاق شجاعی
-------------------------------------------
1- واعظ بلخی، فضائل بلخ با تصحیح مرحوم عبدالحی حبیبی/48-49
2- ابن حوقل، صور? الارض/181
3- الهامه مفتاح، جغرافیای تاریخی بلخ و جیحون، تهران ، 1376، ص43 4- ابن واضح یعقوبی، البلدان/54 
5- واعظ بلخی، فضایل بلخ/49

کلمات کلیدی: بلخاب

?بازدید امروز: (304) ، بازدید دیروز: (38) ، کل بازدیدها: (261779)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ